صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز | ||
|
در شیپور شعر و شعور میدمیم و به جهان و جهانیان درس اخلاق و عدالت و مهرورزی میآموزیم. اما در خانهی نزدیکترین همسایهامان: - جوانی خودکشی کرده است.
- خانوادهای محتاج نان شب است.
- پدری، مادری، فرزندی بیمار است و ناتوان از درمان
- و کودکی چشمانتظار اعــــــــدام پدرش
- ..........
***
لختی با هیجان سخن گفتن را به کناری نهیم و اندکی به بزرگترین موهبت خدا یعنی خِرَد رجوع کنیم. بر آن بودم که فقط از اعدام بگویم. از این اشدّ مجازات! از این کیفری که تمام فرصتها را به یکباره پایان میدهد و مجالی برای تغییر باقی نمیگذارد. فراتر از آن: مجالی برای حیات میلیونها نسل دیگر و شاید میلیاردها انسان دیگر... آیا.. آیا طبیعت هرگز هرگز و هرگز چنین عملی را خواهد بخشید؟؟
***
آیا در این دریافت جای تردید هست که:
«در طبیعت، هر آنچه که هست باید باشد.» ؟
آیا طبیعت جانداران، در طی میلیونها و بلکه میلیاردها سال ثابت نکرده است که مسیری تکاملی را میپیماید و آیا این بدان معنا نیست که او بیش از ما «میفهمد»؟ آیا در میان جانداران غیر انسان (تا آنجا که فهمیدهایم) هیچ موجودی، همنوع خویش را کشته است؟ و اگر آری، آیا این از استثنائات طبیعت وحش بوده یا قانونی برای حیات نوع جانور است؟ البته اینها پرسش نیستند بلکه همانگونه که گفته شد، نتایج دریافتی فکری هستند و طرح پرسشگونهی آنها، به مفهوم بدیهی انگاشتن پاسخ است. حکم دریافتهی ما از طبیعت این است: در طبیعت، هر آنچه که هست، باید باشد و این حکم در راستای سیر تکاملی و بقای موجودات زنده است. نگارنده به جد بر این گمانم که این اصل، زیربنای طبیعی اخلاق جهانی است. از این دیدگاه، اخلاق چیزی نیست جز تجربهی مستقیم اصل اساسی طبیعت یعنی بقای نوع که خود را در عواطف، احساسات و رقّت قلب نمودار میسازد. بر اساس این استدلال میتوان گفت اخلاق همان کارکردی را برای بقای نوع دارد که دستگاه گردش خون یا دستگاه ایمنی یا هر اندام حیاتی دیگر برای بقای یک موجود زندهی واحد. به عبارت سادهتر، طبیعت از تمهید انگیزش احساسات و عواطف، به عنوان ابزاری برای کنترل و هدایت صحیح کنش و واکنشها در راستای حفظ بقای نوع بهره میگیرد. با این توضیح و طبق تعریف ارائه شده از اخلاق، به سادگی میتوان تعریفی از یک عمل اخلاقی ارائه نمود که شاید برای همیشه، این بحث فلسفی هزاران سالهی مانده از عصر سقراط را خاتمه دهد: عمل اخلاقی کنش یا واکنشی است در راستای بقای نوع که انگیزش عواطف و احساسات عمیق همگانی، ضمانت درستی آن است. پس در مجموع میتوان گفت: هرگاه از عملی چه سیاسی، چه فرهنگی، چه اجتماعی چه قضایی و اساساً هر نوع دیگر، در عمق روان و قلب خویش اندوهی احساس کردیم؛ جای تردید نیست که عملی غیر اخلاقی و بر خلاف خواست طبیعت صورت گرفته است یا میگیرد. اگر شنیدیم یا دیدیم:
- همنوعی خودکشی کرده است؛
- همنوعانی محتاج نان شب هستند؛
- جنگی درگرفته است،
- همنوعانی ثروتهای جامعه را به یغما میبرند،
- هم نوعانی بیمارند،
- هم نوعی اعدام شده یا میشود و هزاران نمونهی دیگر؛
اگر به هنگام شنیدن یا دیدن این موارد و نظایر آنها، غمی در درون خویش احساس کردیم؛ یقین بدانیم که در بروز این رویدادها قانون و اصل اساسی طبیعت نقض گردیده است. حتی اگر ما خود نقشی در بروز چنین کنشهایی داشتهایم یا داریم؛ بدانیم که عمل ما عملی اخلاقی نیست و هرگونه فلسفهبافی و توجیه عقلانی دیگر کمترین اهمیتی ندارد..
و اکنون به اعدام بازگردیم: کنشی به مفهوم صریح جنگ با بقای نوع.. آیا.. آیا طبیعت هرگز هرگز هرگز چنین عملی را خواهد بخشید؟؟ برچسبها: اعدامفلسفه ی اخلاقاخلاق طبیعینقدها و یادداشتها [ پنج شنبه 9 آبان 1392
] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ] |
|