روزه می‌گیرم دلیلش را مپرس.. (شعر نو) 
صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز

روزه می‌گیرم 

دلیلش را مپرس از من

که بسیار است:

-         امر ربانی است – گرچه باید گفت:

گه خرد می‌نالد از دستم از این پاسخ

قیاسی می‌کند از آن

خدایی کآفرید جان و جهان بیکران

با روزه‌‌ام

با روزه‌ی سی روزه‌ام

با آنچه پندارم که دستوری از آن داناست

که گوید:

ناموافق با سرشت هرچه جان‌دار است

هرچه کاو صنع جهان‌دار است

خوراک و آب و راحت جمله از خود گیر

که من اینگونه خشنودم

که در این خیر بسیار است!

 

-         یاد مسکین- گرچه باید گفت:

بهره‌ای حاصل نگشت از یاد مسکینان

ز مسکینان هزاران سال

چه سود از یاد خود بودن

ز آن کس کاو ندارد خود به خوانش نان؟!

وانگهی هرکس به روز بی‌غذایی

بیش از آن دیگر

دل اندر بند خوان خویشتن دارد

کجا گوید فلان بی‌خانمان

بی چیز

چسان روزش به شب یا شب به روز آرد؟

 

-         آزمون جوع باشد – گرچه باید گفت:

آنکه ماه صوم او هر آنی از عمر است؛

آنکه خود داند نداند یا

تمام سال در جوع است:

ز الوان نِعَم، در سفره‌اش کمتر نشانی نیست

خوراکش جمله یک نوع است

بی نیاز از آزمون زحمت جوع است

 

تندرستی- گرچه باید گفت:

تندرستی در طراوت، شادمانی

چهره‌ی خندان

توانایی برای خدمت مردم نشان دارد

که من جز این

به رخسار همه پژمردگی روزه‌داران دیده‌ام

باری..

 

ولی شاید.. ولی شاید

برای روزه‌ام اکنون دلیل بهتری دارم - ز بهر خود!-:

روزه می‌گیرم اگرچه

جان ز من کاهد

به ماهی

چهره‌ی زردم

دگر سیلی نمی‌خواهد..


25 خرداد 94


 


برچسب‌ها: نقد روزه شعر انتقادی شعر درباره روزه و رمضان
[ دو شنبه 25 خرداد 1394 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 23 صفحه بعد
درباره وبلاگ

چه آسان شعر می‌سراییم و از انسانیت و حقوق بشر و صدها واژه‌ی از تداعی افتاده‌ی رنگین دیگر دم می‌زنیم. اما آن سوتر از دیوار بلند غرورمان، فراموشی‌مان و روزمرّه‌گی‌مان شعرها کشتار می‌شوند. انسانیت و حقوق بشر در گنداب‌ها دست و پا می‌زند و قاموسی به حجم تاریخ دور و نزدیک از واژگان زنده؛ گرد فراموشی می‌گیرد. چه ساده فراموش می‌کنیم مرگ «شعر» در جامه‌ی انسان را.. آری.. از شعرستانیم و از شعر بی‌خبر و از نزدیک‌ترین‌ها چه دورترین..
امکانات وب