صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز | ||
|
اوضاع سؤال برانگیز مصر، طرح دیدگاههای گوناگونی را از سوی مفسّران برانگیخته است که البته بیشتر این دیدگاهها حاکی از نوعی خوشبینی در خصوص کیفیات ذهنی جامعهی مصر و آیندهی سیاسی این کشور میباشند. در مجموع میتوان برآیند بیشینهی آرای موجود را در دو بند چنین خلاصه نمود که: 1- مردمان مصر به نظام برآمده از اخوانالمسلمین و تجربهی یک سالهی آن نه گفتهاند چرا که ایشان خواهان نظامی متّکی بر مردمسالاری و نگرشهای سکولار هستند. در نتیجهی چنین رویکردی، ارتش ملّی مصر به وظیفهی ملّی- اخلاقی (و نه ضرورتاً قانونی) خویش عمل کرده و در راستای همراهی با این خواسته، دولتی را سرنگون ساخته که رأی اعتماد خویش از ملّت را از دست داده است. 2- در مصر کودتا رخ داده و ارتش این کشور با چراغ سبز و دخالت کشورهایی که روند اوضاع را بر وفق مراد خود ندیدهاند؛ دولت قانونی و برآمده از رأی ملّتی را ساقط ساخته است و لذا نمیتوان مُهر تأیید و توجیه منطقی بر وضعیت پیش آمده نهاد. ایرادات این دو دیدگاه چیست؟ به شرح ذیل میتوان مواردی را فهرست نمود که در ارتباط با این دو تفسیر از اوضاع جاری مصر قابل طرح میباشند: 1- سابقهی پیدایش و فعالیّت نظامی، سیاسی و فرهنگی اخوانالمسلمین در مصر به بیش از 80 سال میرسد. نفوذ فکری این جنبش طوری است که گفته میشود بسیاری از شخصیّتهای مذهبی و فرهنگی مصر نیز از وابستگان بدان بوده یا تحت تأثیر اندیشههای آنان هستند. یادآوری این نکته از آنجایی حائز اهمیّت است که بعضاً گویی فراموش میشود که مردمان مصر با اندیشههای این گروه ناآشنا نیستند و سالهاست با نظریهی مدل حکومتی و سیاسی آنان –که بر مبنای شیوهی حکومت عمربنعبدالعزیز هشتمین خلیفهی اموی بوده- از نزدیک آشنایی داشتهاند. پس با این وصف چگونه است که میتوان هنوز ادعا کرد که مردم مصر فقط در ظرف یک سال اخیر است که پی به تز سیاسی و شیوهی حکومتداری اخوان بردهاند؟ اگرچه عرصهی عمل بهترین میدان و آزمایشگاه هر نوع نظریه است ولیکن در مجموع شاید چندان واقعبینانه نباشد که تظاهرات انقلابی اخیر میدان التّحریر را به نفی فلسفی و بنیادین مرام سیاسی اخوانالمسلمین از سوی بدنهی جامعهی مصر مربوط دانست. 2- همچنین این ادّعا که مردم مصر دست رد بر سینهی نظام حکومت دینی زدهاند؛ به دو دلیل چندان منطقی نمینماید: - نخست اینکه ایشان در انتخابات دموکراتیک سال گذشته که با حضور رسانههای خارجی و در برابر افکار عمومی جهان برگزار گردید، با اطّلاع و آشنایی تمام از دیدگاههای سیاسی اخوانالمسلمین ایشان را بر مصدر امور نشاندند. پس این نمیتواند حاصل تصادف و یا صرفاً خوش اقبالی سیاسی اخوان باشد بلکه نشان از گرایش جامعهی مصر به تجربهی مدینهی فاضلهای داشت که از سوی دین هماره تبلیغ شده و نیز به درازای بیش از هشت دهه، از بلندگوهای تبلیغاتی اخوانالمسلمین چه به صورت آشکار و چه پنهان وصف آن را شنیده بودند. - دلیل دوم در اختیار داشتن مدلهای حکومت دینیای همچون ایران است که نظر به ایرادات عمدهای که از سوی حکومتهای وقت مصر و سایر کشورها در خصوص آن هماره به میان جامعهی مصر بازتاب یافته است؛ میتوانست افقهای احتمالی مشابهی را در ارتباط با مدل حکومتی اخوان در دورنمای آیندهی مصر نیز در معرض دید مردم بگذارد ولی با این حال باز هم چنین نمونهای، هرگز مردم مصر را از گزینش اخوانالمسلمین در انتخابات سال پیش بازنداشت. 3- اینکه مردم مصر خواهان حکومتی سکولار و غیر دینی هستند و بنابراین پس از یک سال تجربهی حکومت اخوانیون، ایشان را از مسند امور به کنار زدهاند؛ با نگاهی به دوران حکومت سکولار حسنی مبارک به هیچ روی مطابق با منطق نیست. حکومتی که در آن اساساً جنبشهایی دینی همچون اخوانالمسلمین حق فعالیت نداشتند. 4- در اینکه طبق تعاریف فرهنگهای سیاسی آنچه در مصر اتّفاق افتاد در اصل یک کودتا بود؛ البته بر خلاف فضای بلاتکلیف و عجیب و غریب حاضر در خصوص اتلاق این عنوان، تردیدی نیست ولی نکته در این است که باید دید در اساس آیا ملّتی که خود دولتی را بر سر کار آورده است، نمیتواند یا نباید بتواند آن را نیز ساقط سازد؟ البته پاسخ بدیهی است. ولی شاید پرسش در نحوهی انجام آن است. آنچه دیدگاه دوم مورد اشاره بر آن تأکید مینماید؛ این احتمال است که کودتای صورت گرفته نه با خواست جامعهی مصر بلکه با خواست و جهتدهی قدرتهای منطقهای و جهانی به وقوع پیوسته است. البته جای تردید نیست که حکومت اخوانالمسلمین در مصر پارهای از معادلات منافع کشورهای دیگر را بر هم زده بود ولی پرسش این است که اگر زمینهی ذهنی لازم برای قبول انجام یک کودتا در میان جامعهی مصر مهیّا نبود؛ آیا بخش قابل توجّهی از ایشان هم اکنون در پی این رویداد به رقص و پایکوبی مشغول میشدند؟ آیا منطقی است که تمام آنهایی را که از وقوع این کودتا و سقوط دولت محمد مُرسی به وجد آمدهاند؛ وابسته به احزاب رقیب اخوانالمسلمین بدانیم؟ آیا با چنین پیشداوریای قضاوت دربارهی اوضاع کنونی مصر دقیق و عادلانه خواهد بود؟ در نتیجهی این ملاحظات باید گفت که چندان منطقی نخواهد بود که به قضاوت قطعی در خصوص چند و چون رخداد سیاسی مقطع کنونی مصر دست زد. همچنین ظاهر امر و شنیدن شعارهای لایهای از روشنفکران و فعّالان سیاسی این کشور در میانهی وضعیت جاری که چه بسا بخشهایی از مردم عادی مصر را نیز با خود همراه ساخته است، نباید ما را بدین استنتاج بکشاند که این شعارها بیانگر آمال و خواستههای تاریخی عامهی مردم و بدنهی جامعهی مصر هستند. بدیهی است دوران زمامداری حسنی مبارک به عنوان یک دیکتاتور و پیشتر از آن سایر حکومتهای برآمده از میلیتاریسم مصری، دورانی نبوده که در طی آن مردم بتوانند آموزش و فرهنگ لازم را در خصوص درک آزادیهای سیاسی و دموکراسی حقیقی به دست آورند. پس با این وصف چگونه میتوان پنداشت که در ظرف زمان کوتاهی این تودهی مردم، به آن سطح از شعور سیاسی رسیده باشند که خواهان استقرار یک نظام سکولار و مردمسالار حقیقی گردند؟ برچسبها: اوضاع مصرنقد اوضاع کنونی مصرانقلاب دوم مصرنقداخوان المسلمین [ جمعه 21 تير 1392
] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ] |
|