صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز | ||
|
چندی پیش یکی از آشنایان که کودکی را از بدو تولّد به فرزندخواندگی پذیرفته است (و البته از این لحاظ بسی قابل تحسین و ستایش است) ماجرایی را در کمال خونسردی و حتّی میشود گفت ذوق و هیجان بازگو کرد که برای مدّتها بر اندیشه و عواطفم سنگینی میکرد. یادآور شوم که کودک یاد شده اکنون دختربچّهای دو سال و نیمه است. جریان از این قرار بوده که همراه با دخترخواندهاش به مناسبت فرارسیدن ماه رمضان به روستایی رفتهاند که در آنجا به منظور استفاده در ایّام روزهداری، دهها رأس گوسفند و گاو در برابر چشمان دخترک کشتار شدهاند. اذعان میکنم که نمیخواستم این سخن را جدّی بدانم و دوست داشتم بگوید شوخی کرده است! ولی.. ولی همچنانکه گفتم چنان با آب و تاب به بازگویی آن رخداد باورنکردنی ادامه میداد که در نهایت نتوانستم در برابر داستان آن ستم بارز در حقّ آن کودک بیگناه که مجبور به دیدن چنان صحنههایی شده مقاومت کنم و شدیداً برآشفته شده و بازگوینده را مورد سرزنش شدیدی قرار دادم. وی که ناباورانه هرگز انتظار چنان واکنشی را نداشت کاملاً مستأصل گردیده بود و میکوشید مرا آرام سازد و البته کار خود را توجیه نماید. وقتی از او پرسیدم: «کودک چه واکنشی در برابر آن صحنهها داشت؟» با لبخندی بر لب که گویا میخواست به من بفهماند پریشان شدنم چندان اساسی نداشته پاسخ داد: «اتّفاقاً بسیار هم شادی میکرد..!! مدام به گوشها و زبانها و کلّههای بریده شده دست میزد و میخندید..!!» و وقتی گفتم: «آخر چگونه ممکن است؟» گفت: «برایش یک چیز عادی شده..!!» و صد برابر روح و قلبم از این پاسخ فشرده شد و دانستم که شاید این بار نخست نبوده است. گفتم: «آخر برادر من! این چه کاری است که از آن دفاع هم میکنی و با افتخار از آن یاد میکنی؟ کجای این کار صحیح است؟؟» شاید باورتان نشود که در آخر چه چیز دیگری را نیز اضافه کرد. با آخرین حرفی که در توجیه آن جریان بر زبان آورد؛ دیگر فهمیدم عمق فاجعه بسی باورنکردنیتر از این حرفهاست. گفت: «آخوند مسجد هم آنجا بود و کاملاً این کارم را تأیید کرد و گفت که کار خوبی میکنی این قربانی کردنها را نشانش میدهی چون با این کار باعث میشوی که ترسش از این کارها و سر بریدنها از میان برود..»!!!!!! آتش گرفتم. زمین و زمان در نظرم تیره و تار شد. پس که اینطور؟! این نوع پرورش انسانی، حکم شرعی داشت!! تقریباً فریاد زدم که: «آخر این چه حرف سخیفی است؟؟ این چه پرورش و تربیتی است؟؟ مگر قرار است این کودک در آینده چه کاره شود؟؟ قصاب شود؟! جلّاد شود؟! شکنجهگر شود؟! میخواهد آدم سر ببرّد که میخواهید این کارها برایش عادی شود و ترسش از میان برود؟! عوض آنکه به او مهربانی کردن و دوستی با حیوانات را یاد بدهید؛ میآیید و رقّت قلب پاک و کودکانهی او را نیز اینگونه نیست و نابود میسازید؟؟ آخر چرا؟؟ این چه اعتقاد ضد بشری و بیمایهای است که دارید؟؟..» البته شاید گفتههایم دقیقاً اینها نبودند ولی تقریباً همین گونه سخن گفتم. دیگر نمیتوانستم نفس بکشم. مدام صحنههایی را که او تعریف کرده بود پیش چشم مجسّم میکردم.. وااای.. من که خود هنوز نتوانستهام به عمرم چنین صحنههای را از دور نیز تاب آورم و ببینم؛ چگونه یک کودک.. نه.. نه.. این ستمی آشکار است.. اگر در سرزمین کفر«!» چنین چیزی روی داده بود بدون شک این پدرخوانده را به شدیدترین وجهی مجازات میکردند آن وقت اینجا به عنوان یک شیوهی تربیتی مورد تأیید نیز هست و مایهی افتخار و ثواب!! به خاطر آوردم یکی از دوستان سالها پیش ماجرایی را در ارتباط با قتلعامهای کردستان عراق و گروههای تندرو مذهبی جندالأسلام برایم نقل کرده بود که وقتی از یکی از جانیان پرسیده شده بود شما چگونه توانستهاید اقدام به بریدن سر انسان کنید؟ در پاسخ گفته بود در آغاز راحت نبود و برای همین هم ما از بریدن سر جوجه و مرغ و حیوانات چهارپا شروع کردیم و سپس به تدریج این جرئت و توان را برای بریدن سر انسان یافتیم! قضاوت با شما.. من دیگر چیزی نمیگویم.. و این بود شرح بدون شرح..
موادی از پیماننامهی جهانی حقوق کودک مادهی18: والدين در رشد و پرورش كودكان مسؤليت مشترك دارند و دولتها بايد در اين امر به آنان كمك كنند. مادهی19: دولتها مؤظف هستند كودك را از هر نوع بد رفتاري والدين يا سرپرستان ديگر محافظت كنند و براي جلوگيري از هر نوع سوء استفاده از كودك، اقدامات مناسب اجتماعي را انجام دهند. مادهی21: دركشورهايي كه نظام فرزند خواندگي وجود دارد، اين امر بايد با توجه به منافع عاليهی كودك و با كمك مقامات ذيصلاح، انجام گيرد. مادهی25: وضع كودكي كه از طرف دولت به افراد يا خانوادهها سپرده ميشود، بايد مورد ارزيابي منظم قرار گيرد. مادهی27: هر كودك حق دارد از سطح زندگيای برخوردار شود كه رشد جسمي، ذهني، رواني و اجتماعي او را تأمين كند. مادهی37: هيچ كودكي نبايد مورد شكنجه، رفتار ستمگرانه و بازداشت غير قانوني قرار گيرد. اعمال مجازات اعدام و حبس ابد در مورد كودكان بايد ملغي گردد. نظرات شما عزیزان: ج
ساعت1:49---2 مرداد 1392
انشای خوبی بود...!
پاسخ: می دانستم خوشتان می آید! ج
ساعت0:43---31 تير 1392
براستی غیر از واژه تاسف _ از این اینکه چقدر درچهارچوب محدود و کوچک دنیای ساختگی ذهن خودتان محصور مانده اید _ چیز دیگری گویای جواب و حال و وضع شما نیست ای کاش کمی تلاش می کردید و دقت به خرج می دادید و می دانستید که در قضاوتتان چقدرسخت در اشتباهید چرا که در فهم واقعیت ها با چنان افرادی که شما از دستشان گله مندید و نه دلیل درد و نه راه چاره تان را می دانید فرق چندانی ندارید آنها به نوعی گرفتارند و شما به نوعی دیگر و بدتر. دوست عزیز شما باکدامین مدرک مرا به داشتن چنان باوری متهم می کنید؟ براستی که غافلید.
پاسخ: آری هم گوهر! «گرفتاری» های ذهنی و غیر ذهنی من کم نیستند و «تأسف»تان به جاست. ولی به یقین باور دارم که کسانی هستند که هیچ «گرفتاری»ای ندارند. چون دنیای ذهن شان «ساختگی» و «محدود» و «کوچک» نیست. «حقیقت محض» است. مرا به «بی دقتی» متّهم می کنند چون «جاهلانه» به نتیجه ای که «باید» نرسیده ام. ایشان «دلیل درد» و «راه چاره» را نیک می دانند. «حقیقت» مایملک انحصاری آنهاست چون چنین آموخته اند و در این آموزه ی «بری از نقصان»، تصور هرگونه اشکال، «به حق» کفری است نابخشودنی. بدینسان هرکس دیدگاهی جز آن داشته باشد؛ از نظر حضرتشان «سخت در اشتباه» است و البته این «قضاوت» ایشان، «سخت» «درست» است. ایشان همه ی معماهای وجود را پاسخ گفته اند. هیچ سؤالی ندارند و هیچ مجهولی برایشان متصوّر نیست چون علم «خدا» از آن آنها نیز هست و اگر آنها خود در پی دریافتن حقایق نباشند؛ البته ایرادی نیست چون «خدا» به جای آنان می داند. بر همین سیاق نیز هیچ مغایرتی با دیدگاهشان را برنمی تابند چون «حق» با ایشان است. ولی.. ولی ما «غافلان» که توان رسیدن بدان ساحت قدسی و بلندای شکوهمند آسمان دنیای «غیر ذهنی، نامحدود و بیکران حقیقی» جنابشان را نداریم چه کنیم؟! اگر شاهینان بلندپرواز فراسوها و بیکران ها مرحمت فرموده بگذارند.. بگذارند که ما بیچارگان «غافل» و کلاغان دون پرواز، چند روزی به این «گرفتاری» ها خود را سرگرم نماییم؛ صد البته بسی سپاسگزار لطفشان خواهیم بود.. جمال
ساعت21:08---29 تير 1392
سلام کاراین فردبسیار ناجوانمردانه ودوراز وجدان وفطرت پاک انسانی است احساس شما را می ستایم (نه روش برخوردتان را، چراکه به نتیجه قابل قبول نرسیده اید) و اما...!!!!!!!
پاسخ: از نظر کسی که خود نیز دارای چنان باوری است البته که نتیجه ی قابل قبولی نیست.. برچسبها: نقدکودک آزاریشکنجه ی روحی کودکانکشتار حیواناتتربیت دینیکشتن حیوانات در برابر چشم کودکان [ سه شنبه 24 تير 1392
] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ] |
|