صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز | ||
|
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی پرسید زان میانه یکی کودک یتیم آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است بر قطره سرشک یتیمان نظاره کن نظرات شما عزیزان: برچسبها: فریفتناستقبال از رؤسا و مقامات [ دو شنبه 7 اسفند 1391
] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ] |
|